سفارش تبلیغ
صبا ویژن
\

پله پله تا خدا

فصل پنجم

 چون دانستی که خداوند عالم یکی است و شریکی از برای او نیست پس بدان که یگانگی خدا نه مثل یکی بودن مخلوقات اوست چنانکه زید یکی است مثلاً و آفتاب یکی و امثال آنهابجهت آنکه زید که یکی است صاحب اعضا و جزوهاست و آفتاب یکی است لکن مرکب از چند خورده است و از چند جزو فراهم آمده است پس در حقیقت یکِ حقیقی نیست بلکه یک بودن آنها مثل یک بودن قبیله بنی‌هاشم است مثلاً که بنی‌هاشم یک قبیله است و لکن چندین هزار نفس میباشند و مثل یکی بودن درخت است که چندین هزار شاخه و برگ دارد و همچنین زید یکی است لکن چندین هزار جزو است و چندین عضو دارد که از هم جدا میشود و همچنین آفتاب مثل آنهاست که چندین هزار جزواست مثل قرص نانی که اگر او را بکوبی چندین هزار ذره میشود و آرد میگردد وچون باز با هم خمیر کنی و جمع کنی باز با هم جمع میشود و یک قرص میشود پسدر حقیقت آنچه در آسمان و زمین بینی یکی حقیقی نیست و هر چیزی از آنها چندهزار خورده است که با هم جمع شده است و یک باو میگویند و یگانگی خداوند نه باین نهج است بلکه او یکی است که دیگر جزو جزو نیست و از اجزائی چند بهم فراهم نیامده است زیرا که در کتاب خود خود را چنین وصف فرموده و پیغمبراناو را باین طور ستوده‌اند و دلیل هم علاوه بر این فرموده‌اند که خدا بایدشبیه بخلق نباشد بجهت آنکه هر چه شباهت بمخلوق دارد میگوئی آن مخلوق استنمی‌بینی که تو اول خلقت آسمان و زمین را ندیدی و لکن وقتی دیدی که بطورحکمت ساخته شده است و هر یک آنها مرکب از اجزاء هستند بطور حکمت یافتی کهصانعی آنها را بهم جمع کرده است بجهت آنکه دو چیز با هم جمع نمیشوند مگرکسی آنها را با هم جمع کند خاصةً وقتی که بطور حکمت باشد پس وقتیکه دیدی کهکل آسمان و زمین مرکب از اجزائی هستند بهم جمع شده گفتی که همه را کسی ساخته و اجزاء آنها را بهم جمع کرده پس آنها مخلوق هستند حال پس باید خالق شباهت بمخلوق نداشته باشد و مرکب از اجزائی چند بهم جمع شده نباشد که اگرچنین باشد آن هم مخلوقی است مثل باقی مخلوق زیرا که هیچ چیزی از جای خودحرکت نمیکند و با دیگری جمع نمیشود وانگهی بطور حکمت مگر آنکه کسی آنراحرکت دهد و با دیگری جمع کند پس خالق یگانه است ولی مرکب از اجزاء نیست وهمین دلیل که گفته آمد در همه جا جاری میشود پس چونکه در خلق تعدد یافتیخالق باید متعدد نباشد زیرا که تعدد صفت خلق است و چون اینگونه یگانگی یافتی پس باید که اینگونه یگانگی در خدا نباشد مجملاً هر صفت که در مخلوق بینی خالق از آن پاک است و هر چه در خدا جایز است در بنده محال است و مباداکه گمان کنی که خداوند که صانع این عالم است مانند بنّاست که صانع بناست چنانکه بعضی گمان میکنند زیرا که خاک و آب را خدا خلقت کرده و خدا نگاهمیدارد و بنّا آنها را بهم جمع میکند و از پی کار خود میرود و آن خاکهای جمع شده بحفظ خدای خود ایستاده‌اند اگر چه بنّا بمیرد پس چون این طور بنادر خلق دیدی در خالق بدان که این طور نیست آن نبوده را خلق کرده و از عدم بوجود آورده و بقدرت خود نگاه داشته و اینکه گفتیم که خدا از خورده‌ها جمع نشده نه آنکه گمان کنی که یک ذره کوچکی است که دیگر خورد خورد نمیشود زیراکه این طور کوچکی باز از مخلوق است و خدا شباهت با خلق خود ندارد بلکه اوبا وجود آنکه یگانه است بطوری که گفتیم عظیم است و کبیر است بطوریکه آسمان وزمین را بقدرت و قوت خود نگاه داشته است و احاطه بهمه خلق خود دارد یعنی هیچ جا از آن خالی نیست و در همه جا هست با وجود آنکه مکان ندارد و درمکانی و محتاج بمکانی نیست

 

از تصنیفات عالم ربانی و حکیم صمدانی مرحوم حاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقامه


 


نوشته شده در سه شنبه 91/7/25ساعت 8:50 عصر توسط ma 2 nafar| نظرات ( ) |