پله پله تا خدا
بسم الله الرحمن الرحیم ارشاد العوام جلد 1 ، در اصول عقاید قسمت اول: در شناختن خداوند عالم و در این قسمت چهار مطلب است : مطلب اول در شناختن یگانگی ذات خدا و مطلب دویم در شناختن یگانگی در صفات خدا مطلب سیم در شناختن یگانگی در افعال خدا مطلب چهارم در شناختن یگانگی خدا در عبادت و هر یک از این چهار مطلب بتفصیل ذکر خواهد شد . در بیان اینکه این عالم تازه پیدا شده یعنی از اول نبوده است و بعد موجود شده و همه محتاجند وفقیر. بدانکه چون بچشم عبرت در این عالم بنگری آشکارا میبینی که جمیع گیاهها و حیوانها و انسانها هیچ یک نبودهاند وتازه بوجود آمدهاند و همچنین جمیع احوالات و گفتار و کردار ایشان همه تازه بوجود میآید پیشترنبودهاند و همه آنها محتاجند بآتش و باد و آب و خاک و بروز و شب و سرما و گرما و آفتاب و ستارگان و هستی آنها باین چیزها بستهاست که اگر یکی از این چیزها زیاد شود یا کم شود همه خواهند تلف شد و همچنین آتش و باد و آب وخاک محتاجند بآسمان و ستارهگان و گردش آنها آیا نمیبینی که از شدت سرما چگونه زمین فاسد میشود و آب میبندد وهوا فاسد میشود و غلیظ میگردد و آتش خاموش میشود و هر یک از آن اعتدال خود میافتد و از شدت گرما زمین میسوزد وسنگها از هم میپاشد و میگدازد و آب میخشکد و هوا فاسد میشود و متعفن و غلیظ میگردد پس این چهار جوهر یعنی آتش و باد و آب و خاک در اعتدال و صفای خود محتاج بآنند که آفتاب و ماه و ستارهگان و آسمانها باعتدال حرکت کنند که نه سردی بنهایت رسد و بسیار شدید شود و نه گرمی بسیار شدید شود و نمیتوانند که وجود خود را نگاه دارند بیک حالت و همچنین هر یک از چهار عنصر یعنی آتش و باد و آب و خاک یکدیگر را فاسد میکنند و از حالت اعتدال خود میاندازند نمیبینی که زمین را آب گل میکند و روان میکند و باد آنرا بحرکت درمیآورد و از هم میپاشاند و بهوا میبرد و آتش آن را میسوزاند و میپزد و میگدازد و آب را خاک غلیظ میکند و میخشکاند و هوا آن را میخشکاند و آتش آنرا تمام میکند و میخشکاند و هوا را خاک غلیظ میکند و همچنین آب رطوبت و غلظت آنرا زیاد میکند مانند بخار و آتش آن را بلند میکند و بحرکت درمیآورد و بسمت آسمان میبرد و آتش را خاک و آب خاموش میکنند و باد آنرا متفرق میکند و آن را سرد میکند پس هر یک از چهار عنصر محتاج بآنند که دیگری بر آن غالب نیاید و با او بصلح باشد پس هیچیک خود را نمیتوانند نگاه داشت و بر آن حالت که هستند باشند بلکه همیشه هر یک از حالتی بحالتی برمیگردند و همه درانقلابند و همچنین آسمانها و آفتاب و ماه و ستارهگان همه محتاجند بمکان خود که در آنجا باشند و محتاجند بکسی که آنها را بحرکت درمیآورد و میگرداند بجهت آنکه هیچ چیز تا کسی آنرا حرکت ندهد حرکت نمیکند و همه محتاجند باجزای خود زیرا که هر یک از آنها را که بسنجی اجزائی هستند بهم جمع شده و تا آن اجزاء بهم جمع نباشند آن چیز بهم نمیرسد نمیبینی که اگر آفتاب را خورد خورد کنی و از هم جدا کنی هر خورده آن آفتاب عالمتاب نیست پس آفتاب موجود نمیشود مگر آنکه آن خوردهها را بهم جمع کنی و آنگاه آفتاب شود پس آفتاب محتاج بآن خوردههاست و آن خوردهها آفتاب نیستند و همچنین ماه و ستارهگان و آسمانها همه محتاج بخوردههای خود هستند و بکسی که آنها را با هم جمع کند و ترکیب کند پس جمیع آسمانها با آنچه در آنها هست همه محتاجند بغیر در آنکه بر حالت اعتدال باشند و برحالت خود باقی باشند و کسی آنها را از هم جدا نکند و نگاه ندارد و برنگرداند و از هم نپاشاند چنانکه حضرت پیغمبر صلوات اللّه علیه و آله آفتاب را برگرداند و ماه را از میان شکافت و همچنین بعضی از ستارهگان سردند بعضی گرم گرم آنها دفع سردی سرد آنها را میکند و سرد آنها دفع گرمی گرم آنها را میکند پس همه عالم چنانکه آشکار دیدی محتاجند بدیگری تا بر حال خود باقی باشند و اگر آن دیگری نیست شود یا غالب شود آن را خواهد نیست کرد پس هیچیک مالک وجود و هستی خود نیستند و خود را نمیتوانند نگاه داشت چنانکه یافتی . از تصنیفات عالم ربانی و حکیم صمدانی مرحوم آقای حاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقامه الشریف
بسم الله الرحمن الرحیم ستایش خدائی را سزاست که پرورنده جهانیان است و بخشاینده و مهربان و دارای روز پایان ترا میپرستیم و از تو یاری میجوئیم بنما بما راه راست را راه کسانی را که انعام بایشان کردی که نه خشمکرده شدهاند و نه گمراهان و درود بر پیغمبری باد که رخساره یزدان است و راهنمای گمراهان و بر دودمان آن که همگی پاکانند و پس از او بزرگان و بر آنان که فروغ خدائی از چهره ایشان نمایان است و همه نیکیها ایشان را شایان و دور شوند از بخشایش بیکران یزدان گمراهانی که گمراهکننده ناتوانانند و دشمن نیکان و دوست دشمنان ایشان . و بعد چنین گوید بنده اثیم کریم بن ابرهیم که چون دیدم بعضی از مؤمنین را که طالب تصحیح اعتقادات حقه بودند و از فهم زبان عربی محروم و جمله کتابها که در این علم نوشته شده بود بزبان عربی بود و اگر قلیلی هم بزبان فارسی بود بر فهمهای ایشان گران بود و بقسم مشکلی نوشته شده بود بحدی که بعد از ترجمه کردن باز نمیتوانستند که آن را بفهمند و هم لفظ آنها مشکل بود و هم دلیلهائی که آورده بودند و عوام از فهم آنها بکلی محروم مانده بودند با وجودی که درست کردن اعتقادها بر همه آنها واجب و لازم بود و بعضی هم التماس کردند از این فقیر که کتابی برای آنها بنویسم بلفظهائی که مأنوس طبعهای ایشان باشد و دلیلهائی که همه کس از عوام از زن و از مرد و بزرگ و کوچک بتوانند آنها را بفهمند و بآنها یقین حاصل کنند و استخاره از خداوند عالم کردم پس از رخصت در نوشتن این کتاب شروع کردم و امیدوارم که بطوری بر قلم من جاری شود که همه کس از آن بهره برند چه عالم و چه جاهل و چه زن و چه مرد و چه کوچک و چه بزرگ و امید دارم که بسیاری از سخنهای بلند را هم در آن با لفظ آسانی بگذارم تا از مطلبهای بلند هم محروم نباشند و صاحبان عبارات فصیحه بر این کتاب نکته نگیرند زیرا که مقصود فهمانیدن عوام است نه سجع و الفاظ فصیحه و با هر کس باید بطور او سخن گفت و شاید که همین عین بلاغت باشد و نام این کتاب را هم ارشاد العوام گذاردم و آن را چهار قسمت کردم قسمت اول در شناختن خداوند و قسمت دویم در شناختن پیغمبران قسمت سیوم در شناختن امامان و قسمت چهارم در شناختن پیروان ایشان و نیکان و بزرگان . بسم الله الرحمن الرحیم شیخیه اسم یکی از مکتبهای معروف شیعه جعفری دوازده امامی است، نام شیخی براین گروه از مسلمانان بدلیل پیروی آنها از مرحوم شیخ احمد بن زین الدین احسائی اطلاق شده وی که بنیان گذار مکتب شیخی یا المدرسة الشیخیة است در سال 1166 قمری در منطقه الاحساء در عربستان متولد شده و ازعلمای بزرگ و معروف شیعه است. شیخدر همه بیانات خود به فرمایشات و احادیث ائمه شیعه استناد میکرد و حکمت اومتکی به بیانات پیامبر اسلام و جانشینان او بود. معروف ترین کتب شیخیه عبارتند از: شرح الزیارة الجامعة الکبیرة - شرح العرشیة - شرح المشاعر - شرح آیة الکرسی - دلیل المتحیرین -ارشاد العوام - الفطرة السلیمة - طریق النجاة - فصل الخطاب - الکتاب المبین - مصباح السالکین - ینابیع الحکمة - صواعق البرهان - زینبیة - اسرار الشهادة - اجتهاد و تقلید - فهرست - التقلید - دوستی دوستان پس از شیخ احمد احسائی مؤسس این مذهب، شاگرد اوسید کاظم رشتی و پس از ویحاج محمدکریمخان کرمانی جانشین او شدند. در اصطلاح شیخیه، شیخ احمد احسائی را «شیخ جلیل» و سید کاظم رشتی را «سید نبیل» میخوانند. سید کاظم رشتی سید کاظم رشتی در جوانی در یزد به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به کربلا رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود. بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمزآسا است. از جمله شاگردان وی، حاج محمد کریمخان کرمانی است. شیخیه کرمان بعد از سید کاظم رشتی برخی از شاگردان ویحاج محمدکریمخان کرمانی را جانشین وی دانستند. این گروه به شیخیه کرمان معروف شدند. حاجمحمدکریمخان مؤسس سلسله شیخیه کرمان است. از او بیش از 200 جلد کتاب ورساله به جا ماندهاست که بیشتر مباحث آن در خصوص حکمت الهی شیعی است. حاجمحمد کریم خان فرزندابراهیم خان ظهیر الدوله والی کرمان است که پسر عمو و دامادفتحعلی شاه قاجار بود. پس از او دو پسر وی به نامهای حاج محمد خان و سپس حاج زینالعابدینخان به پیشوائی رسیدند و پس از آنها حاج ابوالقاسم خان(1314 - 1390 ه. ق.)فرزند حاج زین العابدین خان به پیشوائی رسید. پس از او فرزندش حاجعبدالرضاخان جانشین پدر شد که در سال اول انقلاب ایران بدست گروهی به نامالفتح کرمان ترور شد(1358 ه. ش.) و در حال حاضر پیشوایی بر عهده سید علیموسوی در بصرهاست. سید کاظم رشتی، حاج محمد کریم خان، حاج محمد خان و حاجزین العابدین خان در حرم امام حسین مدفون شدند. محل دفن حاج ابوالقاسم خاندر حرم امام رضا و محل دفن حاج عبدالرضا خان در شهر کربلا میباشد.طرفداران این سلسله در حال حاضر بیشتر در شهرهای کرمان، تهران، خرمشهر،مشهد، شیراز، بصره و کربلا زندگی میکنند. شیخیه کرمان را بنا به انتساب به مؤسس آن حاج محمدکریمخان، «کریمخانیه»نیز گفتهاند و رئیس این سلسله را «سرکار آقا» خطاب میکنند. از ویژگیهایاین سلسله احترام و ادب خاص به اهل بیت پیامبر اسلام و همچنین در رفتارهایفردی شان با خود و دیگران میباشد. باقریه «باقریه» پیروانمیرزا محمد باقر همدانی بودند. او نخست نماینده حاج محمدکریمخان در همدان بودوپس از واقعه رمضان 1315 هجری قمری همدان وغارت اموال و بیتش در همدان توسط افرادی در همدان بهجهت حفظ جان خود از همدان به تهران جهت عرض حال به حاکم زمان هجرت نمودولی بدلیل نیافتن جواب دلخواه از حاکم کشور در پاسخ به دعوت فرستاده خوداقا سید هاشم لاهیجی به جندق رفت. او سالیان متمادی در جندق سکنی گزیده وبهتبیین احکام اسلام وبیان روشهای اهل بیت پرداخت در نائین و اصفهان و جندقو بیابانک و همدان ومشهدوتهران مقلدینی یافت. شرح غارت شیخیه همدان بهتحریک آخوند ملا عبدالله در کتابی به نام تاریخ عبره(عبرت) لمن اعتبر که درسال 1316 یا 1317 قمری چاپ نوشته شده است. شیخیه آذربایجان شیخیه آذربایجان پیروحاج میرزا شفیع ثقةالاسلام تبریزی هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند. پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف بهثقة الاسلام دوم و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید. طایفه دیگر شیخیه «حجةالاسلامی» هستند که ازمیرزا محمد مامقانی تکفیر کنندهسید علیمحمد باب و محکوم کننده او به مرگ در شهر تبریز پیروی میکنند. وی حجةالاسلام لقب داشت و از شاگردان سید کاظم رشتی به شمار میرفت. دیگر شیخیه «عمیدالاسلامی» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار میروند. طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیروآخوند ملاباقر اسکوئی میباشند. وی از بزرگان شیخیه در کربلا بود و پسران سید کاظم رشتی نزد اودرس میخواندند و پس از درگذشت سید دعوی جانشینی او را کرد و چون کتابی بهنام «احقاقالحق و ابطالالباطل» در رد حاج محمدکریمخان کرمانی نوشت،فرزندان او نام خانوادگی خود را «احقاقی» گرفتند. این طایفه در آذربایجان وکربلا و کویت زندگی میکنند و پیشوای ایشان آقا شیخ رسول احقاقی است.
فصل اول